قاصدك هان ، چه خبر آوردي؟!
4 قاش ( هفتکل قشقایی بختیاری موسیقی )
وبلاگي براي دوستداران موسيقي اصيل و مقامي ، ايل قشقايي و بختياري ، ادبيات ، ورزش و طبيعت

سحر آواز خسرو ، جادوي ساز پرويز

در حال نیوشیدن تصنیف قاصدک بودم که ناگاه دلم هوای ساز و آوازهای سترگ استاد شجریان و زنده یاد استاد مشکاتیان را نمود!دو یار غاری که در روزگاران نفرت٬خفقان٬جنگ٬جور و جفا٬از عشق٬آزادی٬صلح٬مهر و وفا نواختند و خواندند.همایون خواندند و بر" بیداد "تاختند٬شور خواندند و سر بر" آستان جانان "باختند٬چهارگاه خواندند و خویش را" دستان "زمانه ساختند٬دشتی خواندند و طرحی بر " گنبد مینا " انداختند٬سه گاه خواندند و" جان جان "شدند٬ماهور خواندند و "سرعشق "را زبان شدند٬مرکب خواندند و" نوای "زمان شدند٬اصفهان خواندند و "جان عشاق"جهان شدند!و آخرین نوازش و خوانش اساتید "قاصدک"...

این اثر گرانمایه در عین شکوه ساز و آوازش٬بیشتر به سبب تصنیف ساخته شده برروی سروده سترگ زنده یاد مهدی اخوان ثالث "قاصدک " مشهور شده است!کاستی که هیچگاه از دالان تنگ و تاریک مجوز به سلامت برون نشد٬لیکن چونان قاصدک پی درپی از خود متولد شد و گستره شنیداری هنر دوستان را در نوردید  و در کنج دنج دلهای عشقبازان مقیم شد!

چه خوب روزگار را شناخته بودند و چه آگاه به سرنوشت خود و اجتماعشان بودند که با پرسشی انکاری و غمین٬چنین تلخ قصه را آغاز نمودند:

قاصدک هان!چه خبر آوردی؟           از کجا وز که خبر آوردی؟

خوش خبر باشی٬اما اما!                گرد بام و در من بی ثمر می گردی!

انتظار خبری نیست مرا!                 نه زیاری٬نه ز دیار و دیاری٬باری!

و چون دراین سیه دوران انتظار خبری امید بخش را نداشتند٬قاصدک را به جایی دگر رهنمون می شدند!

برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس!

برو آنجا که تورا منتظرند!

قاصدک در دل من همه کورند و کرند...

آنان فهمیده بودند که این قاصدک پوشالی است و امیدش خیالی٬پس خواندند:

دست بردار از این در وطن خویش غریب!

قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گوید٬که دروغی تو دروغ!که فریبی تو فریب ...

و آنگاه برای آنکه به کالبد فسرده خود روح امیدی بدمند٬عاجزانه پرسیدند:

قاصدک هان ولی٬راستی آیا رفتی با باد؟

با توام آی کجا رفتی آی؟

راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟

مانده خاکستر گرمی جایی؟!

به اندک نیز قانع شدند:

در اجاقی طمع شعله نمی بندم!

اندک شرری هست هنوز؟!

اما چه سود!و در پایان چه موجی داشت ساز و چه اوجی داشت آواز:

قاصدک!ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می گریند ...

آری این پایانی سترگ بود بر یک دهه کار بزرگ ...

یک دهه ای که به عقیده بیشتر هنرشناسان٬نه تنها بهترین دوران کار هنری آن اساتید به حساب می آید بل از طلایی ترین برهه های موسیقی اصیل و ملی ایران زمین(اگر نگوییم بهترین) بوده است!شاهکارهایی آفریدند که تکرار نشدنی و جاودانند در آسمان هنر این سرزمین ...

پس از آن بنا به دلایلی خانوادگی٬هنری و البته رشک داعیه داران هنر٬کدورتی پیش آمد و نه قهر!و ادامه داشت تا سال۱۳۸۶که در کنسرت بزرگ داشت شیخ اجل سعدی٬به دعوت خسرو٬پرویز آمد وچه باشکوه بود این وصال در اوج کمال!شوق همه هنردوستان را فرا گرفت و البته اشتیاق جهت دیدن همکاریهای اساتید اسطوره ای شان!اما چه فایده که دست اجل زین بیشتر مهلت عیش نداد و سازمان را ناکوک نمود ...

ولی چه نکو که پیش از:

روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند!

تا ابد عیش مارا تکمیل و با زنهاری  کاسه سر مارا پرشراب نمودند!

خدا استاد مشکاتیان را رحمت کناد٬فردوس برین جایش باد ونامش تا ابد زنده باد٬استادشجریان نیزبرای ایران و ایرانی و هنر پاینده باد ...

درآخرای دوست:

ز ناکوکان عالم کن تو پرهیز!              شنو آواز خسرو٬ساز پرویز ...

 

تقديم به دوست عزيز و دوست داشتنيم كنعان

 

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط بهمن طاهری |